قرآن در اندیشه، گفتار و کردار اهل بیت علیهمالسلام تجسم و عینیت تمام یافته است و سیره کریمانه و سخن حکیمانه آنان، مستقیم یا غیر مستقیم، تبیینگر کتاب الهی در ابعاد گوناگون آن است. در این مقاله به بیاناتی که امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام به طور مستقیم در باب قرآن کریم فرمودهاند، پرداخته شده است. با توجّه به سخنان آن حضرت درباره قرآن و تفسیر آن، سرفصلهای ذیل تبیین شده است: بیان فضیلت و جایگاه قرآن، معرفی گوشههایی از علوم قرآن، تنزیه خداوند و تبیین متشابهات اعتقادی قرآن، تنزیه پیامبران و تبیین متشابهات قصص انبیا، شرح و توضیح آیهها و پاسخگویی به ابهامات، تعیین مصداق و تطبیق آیه، استناد به قرآن و شاهد آوردن از آن، تفسیر قرآن به قرآن و تبیین احکام در پرتو قرآن.
قرآن، تفسیر، نقش اهل بیت علیهمالسلام در تفسیر، امام رضا علیهالسلام .
لطف و حکمت خداوند متعال همواره اقتضا کرده که او آفریده خردمند و کریم خود، انسان را در پهنه طبیعت بیراه و راهبر، رها نکند؛ از این رو، در طول حیات بشر، به تناسب امتها و موقعیتها، رسولانی برای راهنمایی او به صراط مستقیم الهی که سرچشمه سعادت دنیا و آخرت است، فرستاده است؛ تا آنگاه که نوبت به آخرین رسول و آخرین پیام آسمانی رسید و خداوند فرمود: «یس* و القرآن الحکیم* إنّک لمن المرسلین* علی صراط مستقیم* تنزیل العزیز الرحیم* لتنذر قوما ما أنذر آباؤهم فهم غافلون».(1) این دین، جامعیت و قابلیت آن را داشت که آیین آیندگان تا کرانه ناپیدای تاریخ باشد و سند و دستور همیشه زنده آن، قرآن کریم، مصون از هرگونه دستبرد به یادگار بماند. این کتاب که تنزیلیافته حقایق هستی و معارف مکنون الهی است، گرچه خود «بیان للناس»(2) و «نور مبین»(3) است و برای درسآموزی، آسان شده است،(4) ژرفا و گستره آن ایجاب میکند که آموزگار و روشنگری آگاه به اسرار و حقایق هستی و کتاب مکنون غیب الهی داشته باشد تا سرفصلهای آن را بازگوید و از انحراف بازدارد و هنگام اختلاف در کتاب، مرجع مردم در حلّ اختلاف باشد: «و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم و لعلّهم یتفکّرون»؛(5) «و ما أنزلنا علیک الکتاب إلاّ لتبیّن لهم الّذی اختلفوا فیه و هدی و رحمة لقوم یؤمنون».(6)
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم اسلام را استوار ساخت و رسالت تبیین قرآن را به نیکوترین شیوه به انجام رساند و در گفتار و کردار، آیینه تمامنمای قرآن بود، اما «دوران محدود رسالت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم » و «شرایط حاکم بر آن» از یک سو و «سطح فکری و فرهنگی عموم مسلمانان» از سوی دیگر، برای تضمین فهم صحیح امّت از قرآن و پاسداری از دین و بازداری از انحرافها کفایت نمیکرد، بلکه نیاز بود تا پرچم این رسالت را شایستگان برگزیده که وارثان پیامبران و حاملان علم الهیاند، به دوش کشند: «ثمّ أورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات بإذن اللّه ذلک هو الفضل الکبیر»؛(1) مصداق «سابقات در خیرات» و پیشگامان در نیکیها، «امامان معصوم علیهمالسلام » هستند.(2)
سرسلسله وارثان قرآن، امام علی بن ابیطالب علیهالسلام ، پرورشیافته دامان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و آیینه تمامنمای او بود. کسی که همیشه با حق و حق همیشه با اوست، باب حکمت و دروازه شهر علم پیامبر، آن که پیامبر رسالت تبیینگری خود را به او تفویض کرد و فرمود: «أنت تبیّن لأمّتی ما اختلفوا فیه بعدی».(3)
راستی چه کسی سزاوارتر از او بود و چه کسی همانند او همدم و همراز پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود؟ امام از خاطرههای خود با پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم این گونه سخن میگوید:
من هر روزی، یک نوبت و هر شبی، یک نوبت به محضر رسولاللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم شرفیاب میشدم و او با من در تنهایی به سخن مینشست و به هر کران که میخواست مرا میبرد. اصحاب پیامبر به خوبی میدانند که وی این کار را در مورد هیچکس دیگری جز من انجام نداد. بسا میشد که من در خانه بودم و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نزد من میآمد. زمانی که من بر آن حضرت وارد میشدم و در خانه یکی از همسرانش بود با من در خلوت به سخن مینشست و همسرانش را بیرون میکرد، اما هنگامی که برای نشستی محرمانه به منزلم میآمد، نه فاطمه و نه هیچیک از فرزندانم را بیرون نمیکرد.
هرگاه از او میپرسیدم، پاسخم میداد و چون خاموش میماندم و پرسشهایم تمام میشد، او با من آغاز سخن میکرد. هیچ آیهای از قرآن بر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نازل نشد مگر آنکه برایم خواند و بر من املا میکرد و به خط خود مینوشتم و به من «تأویل و تفسیر» آن را میآموخت و مرا بر «ناسخ و منسوخ»، «محکم و متشابه» و «خاصّ و عامّ» آن آگاه میساخت و از خدا میخواست که به من نیروی فهم و حفظ آن را عطا کند. از آن پس، هیچ نکته و آیهای از کتاب خدا را فراموش نکردم. هیچ علمی از حلال و حرام، امر و نهی و آنچه بوده یا خواهد شد و هیچ نوشته و کتابی که بر پیشینیان نازل شده و خداوند آنها را به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آموخته بود، نماند مگر اینکه او به من آموخت و من فرا گرفتم و هیچ حرفی از آن را فراموش نکردم.(1)
این میراثی بود که در میان خاندان نبوّت علیهمالسلام دست به دست گشت تا به هشتمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت علی بن موسی الرضا ـ علیه آلاف التحیّة و الثناءـ رسید و آن امام، وارث کتاب الهی و تبیینگر راستین قرآن شد و اکنون دوازدهمین حجّت، امام عصر عجل اللّه فرجه الشریف، میراثدار آن است.
به فرموده امام صادق علیهالسلام پیوسته خداوند از میان ما خاندان، کسی را برمیگزیند که کتاب او را از نخست تا به انجامش میآموزد.(2)
امام علیهالسلام ، یگانه دوران است و هیچکس را یارای برابری و همانندی با او نیست. ستارهای است بلندجایگاه که بشر از درک و توصیف مقام و منزلتش ناتوان است؛ از این رو، انتخاب او از دست مردم خارج و اختیارش با خداوند سبحان است.(3)
امام علیهالسلام ، قرآن ناطق و عینی است که قرآن مصحفی و علمی را ـ که مجموعهای از اعتقادات، اخلاق و اعمال است ـ در گفتار و کردار تجلّی بخشیده است و انسان کاملی است که قرآن ممثَّل است؛(4) بنابراین، اخذ به هر کدام بدون دیگری به معنای ترک هر دو است.(5)
امام علیهالسلام ، معیاری است برای آنان که میخواهند راه قرآن را بپیمایند و دستورها و معارف آن را جامه عمل بپوشانند. اگر کسی که مدّعی فهم قرآن و عمل به آن است، امامگونه شد، گواه آن است که در ادّعای خویش صادق است، اما اگر خود را با امام سنجید و دید با او فاصله دارد، نشانه آن است که به قرآن عمل نکرده و از آن دور شده است. از سویی دیگر، قرآن نیز معیار و ملاکی است برای احادیثی که از اهل بیت علیهمالسلام نقل شده است؛ اگر قرآن سخنی را تأیید نکند و با آن سازگار نباشد، از آنان صادر نشده است و از اینجا سرّ سخن معروف پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم روشن میشود که فرمود:
من در میان شما دو چیز ارزشمند را به یادگار مینهم: «کتاب خدا» و «عترتم»، اهل بیتم؛ اگر به هر دو تمسّک جویید، گمراه نخواهید شد و این دو، هیچگاه از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.(1)
دوران حیات پربار امام هشتم علیهالسلام ، میان سالهای 148 تا 203 ق. بود و از 55 سال عمر مبارک آن حضرت، بیست سال مدّت امامت ایشان بود که هفده سال در مدینه و سه سال در خراسان گذشت.
عصر آن امام، عصر شکوفایی علم و دانش بود و مأمون برای آنکه آن حضرت در گفتوگو مغلوب شود و از چشم مردم بیفتد، بزرگان علمای ادیان مختلف و متکلمان را به مناظره با وی میکشاند، اما بر خلاف انتظار او، امام علیهالسلام بر همه چیره میگشت و آنان را در برابر حق به اقرار و اعتراف وامیداشت و همه از دانش و احاطه امام به کتابهای آسمانی شگفتزده میشدند.(2)
با توجّه به آنچه درباره رابطه میان امام و قرآن یاد شد، بخش عمدهای از گفتار و سیره حضرت رضا علیهالسلام به شکل مستقیم یا غیر مستقیم به شرح، تبیین و عینیت بخشیدن کتاب خدا اختصاص دارد؛ بنابراین، میتوان در دیدی فراتر از آنچه یاد میشود به گزارش، شرح و تفسیر قرآن در بیانات امام پرداخت.
آنچه از ایشان در ابواب مختلف فقه یاد شده، به گونهای تبیین و تفصیل آیات الاحکام و اوامر و نواهی الهی است یا آنچه درباره توحید، نبوّت، امامت، معاد، ایمان و کفر و دیگر مسائل اعتقادی به جای مانده است، شرح و بسط معارف اعتقادی قرآن است. اندرزها، آداب و اخلاق کریمانه امام رضا علیهالسلام ، حکایتگر آیههای اخلاقی قرآن است و... .
کوتاه سخن اینکه، قرآن در «اندیشه»، «گفتار» و «کردار» امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام ، تجسم و عینیت تمام یافته است.
ابراهیم بن عباس میگوید:
سخن و پاسخ و بیان و شاهد آن حضرت علیهالسلام ، همه برگرفتههایی از قرآن مجید بود و هر سه روز، یک ختم قرآن میکرد و میفرمود: «اگر میخواستم قرآن را زودتر از سه روز به پایان برم، این کار را میکردم، اما من بر هیچ آیهای گذر نمیکنم مگر آنکه درباره آن و اینکه در چه موردی نازل شده است، میاندیشم».(1)
آنچه در این مجال میگنجد، پرداختن به بیاناتی است که امام علیهالسلام به طور مستقیم درباره قرآن فرمودهاند.(2) با نگاهی کلّی به سخنان آن حضرت درباره قرآن و تفسیر آن، شیوهها و خطوط کلّی ذیل را میتوان دریافت:
قرآن، توصیفگری گویاست و در آیههای فراوانی به بیان منزلت رفیع و شأن والای خویش پرداخته است تا برای هیچکس در رویگردانی از قرآن حجتی باقی نماند و آن که به قرآن رومیآورد با معرفت و بینش در وادی آن گام نهد. اهل بیت علیهمالسلام نیز که عارف به حقیقت قرآناند، همپای آن، این منزلت و فضیلت را به خوبی تبیین کردهاند.(1) در این بخش فرازهایی از امام رضا علیهالسلام در این باره یاد میشود:
الف) ریّان بن صلت از حضرت پرسید: نظر شما درباره قرآن چیست؟ امام فرمود:
کلام اللّه لاتتجاوزوه و لاتطلبوا الهدی فی غیره فتضلّوا؛(2) قرآن کلام خداست، از آنچه او گفته است، فراتر نروید و هدایت را در غیر او نجویید که گمراه میشوید.
این سخن امام علیهالسلام ، قول فصلی است که روشن میسازد، «هدایت» و «راه سعادت» در تمسک به آموزهها و دادههای قرآن است و پیشی گرفتن بر آن و پسماندن از آن، گمراهی است؛ چرا که قرآن کلام خدا و حقّ خالص است: «فماذا بعد الحقّ إلاّ الضلال».(3)
ب) محمد بن موسی رازی از پدرش روایت کرده که یکی از روزها در محضر حضرت رضا علیهالسلام ، سخن از قرآن به میان آمد، امام علیهالسلام از «حجّتها» و «آیه بودن» و «اعجاز نظم آن»، به بزرگی یاد کرد و فرمود:
قرآن ریسمان محکم، دستاویز استوار و آیین برتر خدا در میان بندگان است. به سوی بهشت راهبری میکند و از دوزخ رهایی میبخشد. در اثر گذشت زمان، کهنه نشده و با تکرار بر زبانها از ارزش و اثربخشی آن کاسته نمیشود؛ زیرا خداوند، آن را برای زمان خاصّی قرار نداده است، بلکه حجّت و برهان برای همه انسانها در سراسر زندگیشان است و نه از پیش رو و نه از پس، باطل به آن وارد نخواهد شد. فرودآمدهای از سوی خداوند حکیم و ستوده است.(4)
امام علیهالسلام قرآن را برترین آیین و همیشه در صحنه معرفی میکنند که پاسخگوی نیازهای همه اعصار و همه اشخاص است؛ بنابراین، «تفسیرپذیر» و «فهمپذیر» است و منحصر به عصر نزول و فرهنگ زمان خود نیست و هیچ عذری وجود ندارد که آن را از کارآمدی و عرصه بهرهمندی و اندیشهورزی مسلمانان خارج کند.
در پاسخ شخص دیگری که میپرسد، چرا قرآن با وجود گسترش روزافزون و قرائت و بررسیهای فراوان، روزبهروز بر طراوت و تازگیاش افزوده میشود؟ امام علیهالسلام این سخن را تکرار و بر آن تأکید میکنند که قرآن برای زمان و مردمان خاصّی نازل نشده، بلکه در هر زمان و برای هر گروهی، تازه است، گویا از نو نازل شده است.(1)
افزون بر آنچه یاد شد، بیان امام علیهالسلام ، خطّی کلّی و مهم را در قرآنشناسی و تفسیر قرآن ارائه میدهد که باید قرآن را «فرازمانی» و «فرامکانی» و «فراقومی» شناخت و به تفسیر و تطبیق آن با توجّه به شرایط و نیازهای عصر پرداخت.
ج) در حدیث امامت که از آن حضرت صادر شده آمده است، میفرماید:
خداوند زمانی پیامبرش را به سوی خود فراخواند که دین او را کامل و بر او، قرآن را نازل کرد، کتابی که روشنگر همهچیز است و حلال و حرام و حدود و احکام و هرآنچه مردم بدان نیازمندند، در آن به طور کامل بیان شده است. خداوند میفرماید: «ما فرّطنا فی الکتاب من شیء»(2)؛ ما هیچ چیز را در کتاب فروگذار نکردیم.(3)
د) روایتهایی از حضرت رضا علیهالسلام درباره خواصّ شفابخشی و امانبخشی قرآن وارد شده است، از جمله در کتاب مکارم الاخلاق آمده است که آن حضرت فرمود:
هنگامی که از امری خوف داشتی، صد آیه از قرآن را به انتخاب خودت بخوان، پس سه مرتبه بگو: اللّهم اکشف عنّی البلاء؛ پروردگارا، این بلا را از من بازگردان.(4)
ه ) نمونههایی از سخنان آن حضرت، درباره فضیلت برخی آیهها و سورههاست، از جمله آنکه فرمود: «بسم اللّه الرحمن الرحیم» به اسم اعظم الهی از سیاهی چشم به سفیدی آن نزدیکتر است.(5)
در پژوهشها و بحثهای قرآنی، گاهی خود قرآن کریم، موضوع و محور بحث قرار میگیرد و گاهی به بررسی و مطالعه جنبههای مختلف آن پرداخته میشود. در اصطلاح به این بخش از مباحث قرآنی که مباحثی از قبیل نزول قرآن، اسباب نزول، مکّی و مدنی، قرائات، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مباحث ادبی قرآن، اعجاز و... را دربرمیگیرد، علوم قرآن اطلاق میشود.(1)
در آثار بهجایمانده از حضرت رضا علیهالسلام ، نمونههایی وجود دارد که در ذیل علوم قرآن جای میگیرد که در این باره رهگشاست:
امام رضا علیهالسلام فرمود:
از پدرم شنیدم که از پدرش علیهالسلام حکایت میکرد که نخستین سورهای که نازل شد «بسم اللّه الرحمن الرحیم اقرأ باسم ربّک» و آخرین سورهای که نازل شد «إذا جاء نصر اللّه و الفتح» بود.(2)
بحث نخستین و آخرین بخشهای نازل شده قرآن، از جمله مباحث علوم قرآن است که امروزه در ذیل «تاریخ» یا «علوم قرآن» یاد میشود و سیوطی آن را به طور مستقل در نوع هفتم و هشتم از الاتقان آورده است.(3) درباره نخستین آیههای نازل شده، وجه صحیحی که بیشتر عالمان، آن را میپذیرند، همان آیههای نخست سوره علق است و واحدی، آن را از امام علی بن الحسین علیهماالسلام نقل میکند.(4) همچنین سوره نصر، به عنوان آخرین سوره نازل شده، امری پذیرفته شده است.(5)
علی بن ابراهیم قمی روایت میکند که مولا ثامنالحجج علیهالسلام فرمود:
هر کس متشابه قرآن را به محکمش بازگرداند، به راه راست راهبری میشود.
سپس فرمود: در اخبار ما نیز متشابهاتی همانند متشابهات قرآن و محکماتی همانند محکمات آن وجود دارد، پس متشابهات آن را به محکماتش ارجاع دهید و از متشابه آن بدون در نظر گرفتن محکم، پیروی نکنید که گمراه میشوید.(1)
بر اساس آیه هفتم سوره آل عمران، آیههای قرآن کریم به دو گروه «محکمات» و «متشابهات» تقسیم میشود. با وجود اختلافهای فراوان در تفسیر این دو اصطلاح(2) میتوان گفت: محکمات آیههایی هستند که در دلالت خود استوارند و در آنها ابهام و تردیدی وجود ندارد که باعث برداشت نادرست شود. این گروه، شامل آیههایی میشود که دلالتشان صریح و روشن است یا دارای ظهوری تردیدناپذیرند که به احتمال خلاف ظاهر آنها توجّهی نمیشود. اما متشابهات به گونهای هستند که به مجرد شنیدن آنها، مراد و مقصودشان برای شنونده روشن نمیشود، بلکه مردد میان برخی معانی است که باید با ارجاع به محکمات، معنای صحیح آنها تبیین گردد و ظهور پایدارشان شناسایی شود.
از فرمایش امام علیهالسلام ، درباره محکم و متشابه، دو نکته اساسی استفاده میشود:
1. متشابهات قرآن باید به محکمات آن بازگردانده شود، در غیر این صورت، برداشت نادرست از قرآن و گمراهی را در پی خواهد داشت. این سخن معنای «أمّ الکتاب»(3) بودن محکمات را روشن میکند؛ یعنی محکمات، متشابهات را روشن کرده و پرده از تشابه آنها برمیدارد؛ بنابراین، «تشابه» به معنای «غیر قابل فهم و غیر قابل استفاده بودن آیه» نیست، بلکه به معنای «نیاز به سنجش داشتن» و «تفسیر شدن با محکم» است.
2. در سنّت و روایتهای معصومان علیهمالسلام نیز همانند کتاب خدا، محکم و متشابه وجود دارد؛ بنابراین، در فهم سخن و سیره امام علیهالسلام نیز باید این موضوع، مورد توجّه قرار گیرد و به عنوان یکی از شاخههای «حدیثشناسی» و «قواعد فهم سنّت» پژوهیده شود. با سنجش میان محکم و متشابه در قرآن و حدیث، تعاریف و مباحث مربوط به محکم و متشابه در علوم قرآن قابل بازکاوی است.
در فرازی از حدیثی که در بخش پیشین در منزلت و فضیلت قرآن یاد شد، راوی اینگونه توصیف میکند: «ذکر الرضا علیهالسلام یوما القرآن فعظّم الحجّة فیه و الآیة و المعجزة فی نظمه». وی گرچه سخن امام علیهالسلام درباره اعجاز قرآن و نظم آن را یاد نمیکند، عبارت او دلالت دارد که آن حضرت، این مسئله را با اهمیت دانسته است و از آن به عظمت یاد کرده و دربارهاش سخن گفته است.
از امام رضا علیهالسلام روایتهایی در شأن نزول برخی از آیهها و سورهها وارد شده است.
الف) آن حضرت از پدرانش نقل میکند که آیه «الذین ینفقون أموالهم باللیل و النهار سرّا و علانیة» درباره علی علیهالسلام نازل شده است.(1)
ب) در حدیثی دیگر، امام علیهالسلام از پدرانش از امیرمؤمنان، علی علیهالسلام حکایت میکند:
مسلمانان به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم عرض کردند: یا رسولاللّه! ای کاش کسانی را که بر آنان دست مییابی و قدرت پیدا میکنی، به پذیرش اسلام وادار کنی، تا جمعیت ما افزون شود و در برابر دشمن نیرومند گردیم.
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: «من نمیخواهم خداوند را ملاقات کنم، در حالی که بدعتی انجام داده باشم که خدا درباره آن با من سخنی نگفته است و من از کسانی نیستم که چیزی از خود بسازم».
آنگاه خداوند این آیهها را نازل کرد: «و لو شاء ربّک لآمن من فی الأرض کلّهم جمیعا أفأنت تکره الناس حتّی یکونوا مؤمنین* و ما کان لنفس أن تؤمن إلاّ بإذن اللّه».(2)
امام علیهالسلام این شأن نزول را در پاسخ مأمون که معنای آیه برایش ابهام داشت، نقل فرمودند و سپس به توضیح آنها پرداختند.(1)
ج) در تفسیر سوره «و اللیل إذا یغشی»، حضرت میفرمایند:
این سوره، درباره ابودحداح است که درخت خرمای شخصی بخیل را که در خانه مردی انصاری بود و موجب اذیّت او میشد، در عوض خانهاش خرید و به آن مرد انصاری واگذار کرد.(2)
با وجود پرهیز دادن قرآن از تشابهگرایی، از همان قرن نخست هجری، فرقهها و مذاهب کلامی گوناگونی به وجود آمدند که با تفسیر نادرست متشابهات قرآن انحرافهای عقیدتی بسیاری ایجاد کردند و فتنهها برانگیختند. تشبیه خداوند به بشر، تجسیم و اثبات اعضا و جوارح برای خداوند سبحان، جبر یا تفویضگرایی، ممکن دانستن امور محالی همچون رؤیت خدا و... محصولی از این کژاندیشیها بود.(3)
دوری از سرچشمههای وحی، سطحینگری و جمود در برداشت از قرآن، عدم شناخت متشابه از محکم و هواها و تمایلات فرقهای از زمینههای این انحرافها بود.
در این میان، مذهب امامیه به برکت اهل بیت علیهمالسلام و تفسیر صحیح آنان از آیههای اعتقادی، از این خطاها مصون ماند. راسخ والای در علم، عالم آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، امام هشتم علیهالسلام در ردّ انحرافها و برداشتهای نادرست از قرآن و تبیین صحیح متشابهات اعتقادی نقش بسزایی داشت و در فرصتهایی که پیش میآمد، رسالت خویش را در تبیین قرآن و منزه ساختن خداوند از وهمهای بشری به خوبی ایفا میکرد. نمونههایی از سخنان آن حضرت در این باره را ذکر میکنیم:
الف) حسن بن علی بن فضّال از امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام روایت میکند که من از آن حضرت، درباره آیههای «اللّه یستهزئبهم»(4)، «و مکروا و مکر اللّه»(5) و «یخادعون اللّه و هو خادعهم»(1) پرسیدم. امام علیهالسلام فرمود:
خداوند متعال مسخره و استهزا نمیکند و نیرنگ و فریب نیز به کار نمیبرد، لکن خداوند عزّوجل، کیفر تمسخر و استهزا و جزای مکر و فریب آنان را میدهد. خداوند بسی والاتر است از آنچه ستمکاران به او نسبت میدهند.(2)
امام علیهالسلام ، خداوند متعال را از کارهای زشتی همانند استهزا، نیرنگ و فریب به دور میدانند؛ چرا که این امور، از آنِ آفریده ضعیف است که از روی ناتوانی به آنها روی میآورد؛ بنابراین، اِسناد این صفات به خداوند، ستم بر اوست و ظاهر آیهها تشابهآمیز است، از آن رو که خداوند، کیفر کردار را متناسب با آن کردار میدهد و برای آنکه برای مخاطبان قهر و انتقام خداوند محسوستر و ملموستر باشد، از جزای استهزا به استهزا، از مکر به مکر و از خدیعه به خدیعه تعبیر شده و همگونی و همشکلی در لفظ صورت گرفته است، همانگونه که جزای سیّئه، سیّئه نامیده شده است و حال آنکه بد نیست؛ «و جزاء سیّئة سیّئة مثلها».(3)
ب) ابن ابیمحمود میگوید:
از امام رضا علیهالسلام درباره سخن خداوند «و ترکهم فی ظلمات لایبصرون»(4) پرسیدم. فرمودند: خداوند تبارک و تعالی، آنگونه که بندگان توصیف میشوند، توصیف به «ترک» نمیشود، اما چون میدانست که آنان از کفر و گمراهی خویش بازنمیگردند، کمک و لطف خویش را از آنان بازداشت و آنان را در راهی که اختیار کرده بودند، آزاد گذاشت.
از آیه «ختم اللّه علی قلوبهم و علی سمعهم»(5) پرسیدم.
فرمودند: «ختم» همان «طبع»و «مُهر نهادن» است بر دلهای کفار به کیفر کفرشان؛ همانگونه که خداوند میفرماید: «بل طبع اللّه علیها بکفرهم فلایؤمنون إلاّ قلیلاً»».(6)
از آن حضرت پرسیدم: آیا خداوند، بندگانش را بر گناهان مجبور میکند؟
فرمودند: خیر، بلکه آنان را مخیّر میگذارد و مهلتشان میدهد تا بازگردند و توبه کنند.
گفتم: آیا خداوند، بندگانش را به آنچه توانش را ندارند، تکلیف میکند؟
فرمودند: چگونه ممکن است این کار را انجام دهد و حال آن که خداوند میگوید: «و ما ربّک بظلاّم للعبید».(1)
سپس فرمود: پدرم موسی بن جعفر علیهماالسلام از پدرش، جعفر بن محمد علیهماالسلام نقل میکند که فرمود: هرکس گمان میکند خدا، بندگانش را بر گناهان مجبور میکند یا به اموری که توانش را ندارند، تکلیف میکند، از ذبیحه او نخورید و شهادتش را نپذیرید و پشت سرش نماز نخوانید و چیزی از زکات به او ندهید.(2)
امام علیهالسلام ، چهار مسأله را در این حدیث شریف، تبیین مینمایند:
1. اِسناد فعلهایی، همانند ترک کردن و رها کردن به خداوند، اِسنادی استعاری و نمادی است؛ به این معنا که چون آنان، گمراهی و تاریکی را اختیار کردهاند، خداوند نیز به کیفر کردارشان، لطف و کمک خویش را از آنان دریغ داشته است.
2. پروردگار، کسی را بیحکمت و بدون دلیل از ایمان محروم نمیکند، بلکه بازتاب ناسپاسی و کفر، مُهر و موم شدن دل و بسته شدن دریچههای آن به سوی ایمان و روشنایی است. امام علیهالسلام در این بخش با استناد به آیه دیگری از قرآن «ختم» را تفسیر کرده و اطلاق آن را قید میزنند.
3. خداوند، کسی را به معصیت و گناه مجبور نمیکند، بلکه حتی مهلت بازگشت و توبه را نیز به بندگان خود میدهد و این انسان است که با سوء اختیار خود، خدا را نافرمانی میکند.
4. تکلیف به مالایطاق، نوعی ستم و از خداوند به دور است و بر اساس خود قرآن، محال بودن آن قابل اثبات است.
ج) امام هشتم علیهالسلام ، خداوند متعال را توصیف میکردند و در اثنای سخن، این آیه را قرائت کردند: «بل یداه مبسوطتان»(3)؛ هر دو دست خداوند، گشاده است. راوی میگوید: به دستهایم اشاره کردم و گفتم: آیا او، دستهایی اینگونه دارد. امام علیهالسلام فرمود: «اگر اینگونه باشد، او، آفریده (مخلوق) خواهد بود».(1)
امام علیهالسلام بر اساس برهانی عقلی، سطحینگری به آیه و همانندپنداری خداوند را نفی میکند.
د) حسن بن علی بن فضّال میگوید:
از حضرت رضا علیهالسلام درباره قول خداوند عزّوجلّ «کلاّ إنّهم عن ربّهم یومئذ لمحجوبون»(2) پرسیدم.
امام علیهالسلام فرمودند: خداوند متعال، قابل توصیف نیست به اینکه در مکانی حضور داشته باشد تا میان او و بندگانش حجابی باشد، بلکه مقصود، آن است که آنها از ثواب پروردگارشان در حجاباند و محروم.(3)
پاکی و دور بودن پیامبران علیهمالسلام از گناه و خطا به گونهای اجمالی و کلّی مورد اتفاق تمامی فرقههای مسلمان است، اما در چگونگی و حدود آن اختلاف وجود دارد. برخی انجام گناهان صغیره را ـ حتی در زمان نبوّتـ برای پیامبران جایز میدانند و گروهی، ارتکاب گناهان کبیره را پیش از نبوّت بر انبیا روا میشمارند، حتی برخی فرقهها، جز کذب و دروغ در ادای شریعت، دیگر کبائر را جایز دانستهاند.(4)
در این میان، مکتب اهل بیت علیهمالسلام و پیروان آنان، تمامی پیامبران الهی را از تمامی گناهان، چه صغیره و چه کبیره، چه پیش از نبوّت و چه پس از آن، مبرّا و منزّه میدانند و در به انجام رساندن رسالت خود مرتکب سهو و اشتباه نمیدانند؛ چه آنکه گناه و اشتباه، سبب «روگردانی» و «بیاعتمادی» مردم نسبت به پیامبران میشود. حتی اگر پیش از نبوّت نیز پیامبری دچار گناه و معصیتی بوده باشد، از تأثیرگذاری سخنش در زمان نبوّت، کاسته میشود و به دست افراد بهانهجو، بهانه و حجتی میدهد که از پذیرش وی سرباز زنند.
«رواج اسرائیلیات و افسانههای نادرست درباره پیامبران علیهمالسلام »، «برداشتهای نادرست از آیات متشابه در داستان پیامبران» و «تفسیرهای ناروا»، سبب مشوّه شدن چهره پیامبران و تهمتهای ناروا به آنان بوده است و شاید در طول تاریخ برخی ناپاکان خواستهاند با آلوده جلوه دادن حریم نبوّت و ولایت، زمینه حضور خود در مسند رهبری جامعه و توجیه کردههای خود را فراهم آورند.
امامان معصوم علیهمالسلام که مهبط وحی و آگاه به سرگذشت و سیره انبیای پاک الهی بودهاند، پرده از چهره باطل برداشته و به دفاع از حریم نبوّت پرداختهاند. اهل بیت علیهمالسلام تمامی آیههای مربوط به زندگی انبیا را بر اساس «رأی به عصمت آنان» تفسیر کرده و به این گرایش معروف بودهاند.
عالم آل محمد، امام هشتم علیهالسلام ، در مناظراتشان و در پاسخ پرسشهایی که از ایشان میشد، میراث ارجمندی را در تفسیر «آیات قصص» به یادگار گذاشتهاند که نمونههایی از آن یاد میشود:
الف) محمد بن علی بن جهم، حکایت میکند که در مجلس مأمون حاضر شدم و علی بن موسی الرضا علیهالسلام نیز نزد وی نشسته بود. مأمون به ایشان گفت: ای فرزند رسول خدا! آیا سخن شما این نیست که پیامبران دارای عصمت از گناهاند؟ وی فرمود: «بله، درست است». مأمون از تعدادی از آیههای قرآن پرسید؛ از جمله گفت: این آیه را برای من روشن سازید که نسبت به ابراهیم میفرماید: «فلمّا جنّ علیه اللیل رأی کوکبا قال هذا ربّی».(1) علی بن موسی علیهالسلام فرمود:
ابراهیم، میان سه گروه قرار گرفت: زهرهپرست، ماهپرست و خورشیدپرست. این زمانی بود که از نقبی که در آن مخفی بود، خارج شد. وقتی پرده تاریک شب، همه جا را فراگرفت و ستاره زهره را دید، به گونهای پرسشگرانه و انکارآمیز گفت: «هذا ربّی» (این پروردگار من است؟!) چون زهره افول کرد و ناپدید شد، گفت: من چیزهایی را که غروب میکنند، دوست ندارم؛ زیرا افول از صفات پدید آمدههاست، نه چیزی که قدیم و همیشگی است. پس از آن، وقتی ماه را دید که طلوع کرده است، انکارآمیز و پرسشگرانه گفت: این پروردگار من است؟! زمانی که ماه از دیدگان نهان شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، از گمراهان خواهم بود. پس چون صبح شد و خورشید را دید که درخشان و طالع است، از روی انکار و پرسش، نه از روی پذیرش و خبر، گفت: این پروردگار من است؟! این که از زهره و ماه هم بزرگتر است! آنگاه که خورشید غروب کرد، به گروههای سهگانهای که زهره، ماه و خورشید را میپرستیدند، گفت: ای قوم! من از آنچه شما شریک خدا قرار میدهید، بیزارم، من رو به سوی کسی میآورم که آفریننده آسمانها و زمین است و از مشرکان نیستم.
ابراهیم علیهالسلام ، خواست برای آنان، بطلان دینشان را روشن و ثابت کند که پرستش، همانندِ زهره، ماه یا خورشید را نسزد و تنها شایسته آفریننده آنها و خالق آسمان و زمین است. آنچه ابراهیم با آن بر قومش احتجاج کرد، از چیزهایی بود که خداوند عزّوجلّ به او الهام کرده بود، همچنان که میفرماید: «و تلک حجّتنا آتیناها إبراهیم علی قومه»(1).(2)
علامه طباطبایی رحمهالله در بحث روایی خود با نقل این حدیث، مضمون آن را مؤیّد برخی از نکاتی میداند که از سیاق آیهها استفاده کرده است و سپس مینویسد:
بیانی که در روایت وجود دارد، مبنی بر استفهامی و انکاری بودن «هذا ربی»، یکی از وجوه تفسیری آیه است و امام علیهالسلام برای قطع حجّت مأمون، استفاده کردهاند و منافات ندارد با اینکه توجیه صحیح دیگری نیز در این باره وجود داشته باشد.(3)
ب) ابوصلت هروی حکایت میکند:
چون مأمون در محضر علی بن موسی الرضا علیهالسلام صاحبنظران مختلف اسلامی و دیگر ادیان، همانند یهود، نصارا، مجوس و صابئان را گرد آورد، در آن مجلس، کسی به پا نخاست مگر آنکه امام علیهالسلام با برهان بر او چیره گشت و او را به تسلیم و سکوت واداشت. در آن میان، علی بن محمد بن جهم برخاست و گفت: ای پسر رسول خدا! آیا شما به عصمت انبیا اعتقاد دارید؟
حضرت فرمود: بله.
ابن جهم، آیههایی را درباره آدم، یونس، یوسف، داود و پیامبر اسلام برشمرد که به گمان وی، ظاهرش گواه بر عدم عصمت پیامبران بود و به امام علیهالسلام خطاب کرد که شما با این آیهها چه میکنید؟ امام علیهالسلام به تبیین یکیک آیهها پرداختند و پاسخ وی را دادند. از جمله پرسید درباره «و عصی آدم ربّه فغوی»(1) و «و ظنّ داود أنّما فتنّاه»(2) توضیح شما چیست؟
امام علیهالسلام فرمود: وای بر تو! از خدا بترس و امور ناشایست را به پیامبران وی نسبت مده و کتاب او را طبق نظر خود، تأویل مکن؛ چرا که خداوند فرموده است: «تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند».
امّا نسبت به عصیان آدم: خداوند عزّوجلّ او را به عنوان حجّت و خلیفه خود در زمین آفرید، نه برای جنّت و معصیت آدم در بهشت بود، نه در زمین و عصمت داشتن در زمین لازم است تا تدبیر و تقدیر الهی تمام گردد. پس زمانی که آدم هبوط کرد و حجّت خدا شد، مشمول عصمت گردید.(3) خداوند میفرماید: «إنّ اللّه اصطفی آدم و نوحا و آل إبراهیم و آل عمران علی العالمین».(4)
درباره داود پیامبر، امام هشتم علیهالسلام نخست به علی بن محمد بن جهم فرمود: پیشینیان شما درباره داود چه میگویند؟
وی گفت: میگویند: داود در محراب عبادت، نماز میخواند که ناگاه شیطان برای او به صورت پرندهای که زیباترین پرندگان بود، ظاهر شد. پس داود نماز خود را شکست و بپا خاست تا آن مرغ را بگیرد. پرنده به بام پرواز کرد، داود برای گرفتن آن، به بام رفت. آن مرغ در خانه اوریا پسر حنان افتاد. داود در پی آن نگاه کرد، ناگاه زن اوریا را دید که خود را شستوشو میدهد، چون به آن زن نگریست، فریفتهاش شد. داود، اوریا را به یکی از جنگهای خود فرستاده بود؛ پس به فرمانده لشکر نوشت: اوریا را در خط مقدّم و در جلو تابوت قرار ده! فرمانده او را در خط مقدّم قرار داد، اما وی بر مشرکان پیروز شد. چون اوریا غالب گشت و جان به سلامت برد، به داود سخت گذشت و دوباره نوشت: باز هم او را در جلو تابوت قرار ده! این کار انجام شد و این بار اوریا کشته شد و داود با زن او ازدواج کرد.
حضرت رضا علیهالسلام دست خود را بر پیشانیاش زد و فرمود: إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون! (جملهای که به هنگام روی آوردن مصیبت و اندوه میگویند) شما درباره پیامبری از پیامبران خدا میگویید که او نمازش را خوار و سبک شمرد و آن را شکست و در پی پرندهای رفت و پس از آن، مرتکب کاری زشت شد و سپس کسی را وادار کرد که دیگری را به کشتن دهد؟!
علی بن محمد بن جهم گفت: ای پسر رسول خدا! پس گناه داود چه بود؟
امام فرمود: وای بر تو! داود گمان کرد که خداوند عزّوجلّ کسی را داناتر از او نیافریده است، پس خدا دو فرشته را نزد او فرستاد و از دیوار نمازخانه او بالا رفتند. وقتی به طور ناگهانی بر داود درآمدند، او به هراس افتاد. گفتند: نترس، ما دو مدّعی هستیم که یکی از ما بر دیگری تجاوز کرده، پس میان ما به حق داوری کن و از حق دور مشو و ما را به راه راست، راهبر باش. این شخص برادر من است. او را نود و نه میش و مرا یک میش است و میگوید: آن را بهمن بسپار و در سخنوری بر من غالب آمده است.(1)
داود درباره آن که علیه او اقامه دعوا شده بود و 99 میش داشت، عجله کرد و گفت: برادرت به سبب درخواست میش تو برای افزودن آن بر میشهای خود، بر تو ستم کرده و از مدّعی ـ آن که یک میش داشت ـ بیّنه و دلیلی بر گفتارش نخواست و به مدّعیعلیه، رو نیاورد که بپرسد تو چه میگویی.
این، گناه داود بود، نه آنچه شما به او نسبت میدهید. آیا شنیدهای که خداوند میفرماید: «ای داود! ما تو را خلیفه خود گردانیدیم، پس میان مردم به حق داوری کن و زنهار، از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا بیرون میبرد».(2)
ابن جهم گفت: یابن رسول اللّه! پس داستان «داود» با «اوریا» چیست؟
امام علیهالسلام فرمود: در روزگار داود، زنی که شوهرش مرده یا کشته شده بود و هیچگاه به ازدواج دیگری درنمیآمد و نخستین کسی که خداوند، برای او مباح و روا کرد که زن شوهر کشته شده را به همسری برگزیند، داود بود. پس چون اوریا کشته شد و عده همسرش بسر رسید، داود با او ازدواج کرد و این کار داود بر مردم سخت آمد.(1)
بخش عمدهای از میراث تفسیری صدر اسلام که از صحابه و تابعان به یادگار مانده است، شرح واژگان دشوار و بسط و توضیح عبارتهای فشرده قرآن و یا پاسخ به ابهامها و پرسشهایی است که در فهم آیههای قرآن پیش میآمد. این امر، نشاندهنده نیاز مردم به شرح و تفسیر ظواهر آیهها و پاسخ به پرسشهای پیشآمده در مسیر فهم قرآن است.
امام رضا علیهالسلام نیز گاه با آوردن جملههایی چند در ذیل آیههایی به معنا کردن واژگان، اصطلاحات و عبارتهای قرآن و بیان مقصود خداوند متعال میپرداختند و گاه به پرسشهای مردم و ابهامهای آنان در زمینه فهم قرآن پاسخ میگفتند.
الف) حضرت رضا علیهالسلام از امام صادق علیهالسلام نقل میکند که آن حضرت درباره «اهدنا الصراط المستقیم»(2) فرمود:
أرشدنا إلی الطریق المستقیم؛ یعنی ما را به راه راست رهنمون باش تا پایبند و ملازم طریقی باشیم که به حجّت تو منتهی میشود و به دین تو میرسد و ما را از پیروی هوا و اخذ به رأی خود که منجر به هلاکت و تباهی میشود بازمیدارد.(3)
امام علیهالسلام در این بیان، ضمن تبدیل آیه قرآن به معادل لغوی آن، تبیین میکنند که صراط مستقیم راهی است که در مسیر حجّت خدا باشد و هواجویی و خودرأییِ در دین، گمراهی و تباهی است.
ب) امام هشتم علیهالسلام از پدرانش از امام علی علیهالسلام درباره «أکّالون للسحت»(1) روایت میکند:
مقصود از حرامخوار و رشوهخوار کسی است که برای برادر مؤمنش کاری انجام میدهد و سپس هدیه او را میپذیرد.(2)
قرآن کریم، نسبت به یهود اهل کتاب این توصیف را دارد که «سمّاعون للکذب أکّالون للسحت»؛ یعنی شنوا و پذیرای دروغ و بسیار مال حرام خوار هستند. تبیین امام علیهالسلام از صفت دوم، روشن میکند که مقصود از این خصیصه زشت و نکوهیده که در میان آنان رایج بوده است، رشوهخواری است و مقصود از آن، تنها این نیست که شخصی برای انجام دادن کاری پیش از انجام دادن آن، رشوه دریافت کند یا به شرط دریافت مبلغی، کاری را انجام دهد، بلکه حتی اگر بر حسب وظیفه خویش حاجت برادر مؤمنش را برآورده کرد و بعد هدیه او را پذیرفت، آیه شاملش میشود؛ بنابراین، نامهایی همانند هدیه، آن را مباح نمیکند؛ چه اینکه اگر این عمل مرسوم شود و به صورت فرهنگ درآید، خودبهخود در افراد کارگزار توقّع ایجاد میکند و وظایفشان را با نیّت هدیه بعد انجام میدهند و کار کسی که از او توقّع هدیه نرود، انجام نمیدهند.
ج) امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام درباره «فاصفح الصفح الجمیل»(3) فرمود: «صفح جمیل، گذشتی است که در او مؤاخذه و عتاب نباشد».(4)
د) درباره «خذوا زینتکم عند کلّ مسجد»(5) از امام علیهالسلام روایت شده است که فرمود:
زینت یعنی لباس؛ بنابراین، معنای آیه این میشود که هنگام نماز و حضور در مساجد، لباسهای نیکو و زینتی خود را بپوشید.(6)
ه ) ابراهیم علیهالسلام از خداوند درخواست کرد که چگونگی زنده کردن مردگان را به وی نشان دهد. خداوند میفرماید: «أولم تؤمن»؛ مگر ایمان نیاوردهای؟ ابراهیم پاسخ میدهد: «بلی و لکن لیطمئنّ قلبی»؛(1) چرا ولی میخواهم تا دلم آرامش یابد.
برای صفوان بن یحیی شبههای پیش آمده بود که آیا ابراهیم شک داشت که میخواست اطمینان یابد و از امام هشتم علیهالسلام پرسید: آیا در قلب ابراهیم شکّی وجود داشت؟ امام علیهالسلام میفرماید: «خیر، وی یقین داشت، اما از خداوند خواست تا یقینش افزوده شود».(2)
و) از حضرت رضا علیهالسلام درباره «و ما یؤمن أکثرهم باللّه إلاّ و هم مشرکون»(3) پرسیده شد. فرمود: «مقصود، شرکی است که به حدّ کفر نمیرسد».(4)
آیه کریمه میفرماید: «بیشتر آنان به خدا ایمان نمیآورند مگر آنکه با او شریک میگیرند». این سؤال پیش میآید که چگونه در حالی که مشرکاند، ایمان دارند. پاسخ امام علیهالسلام تبیین میکند که مقصود، شرکی است که با ایمان قابل جمع است و به حدّ کفر نمیرسد.
برخی مفاهیم در قرآن کریم با عنوان کلّی آن آمده و نیازمند تعیین مصداق است. از سوی دیگر، قرآن، کتابی «فراقومی» و «فرازمانی» است که در همه زمانها، آیههای آن «تطبیقپذیر» بوده و «مصادیق سیّال» دارد. شأن نزول داشتن و به سرگذشت اقوام پیشین نظر داشتن، قرآن را پایبند مورد نمیکند، بلکه برای آنکه قرآن، همیشه در صحنه زندگی مسلمانان حضور داشته باشد، باید با کنار گذاشتن خصوصیات شخصی و موردی، مفهوم کلّی آیه اخذ و بر مصادیق جدید انطباق داده شود و راهکارهای زندگی در گسترههای مختلف خودی (فردی)، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی از قرآن برداشت شود.
بخشی از روایتهای تفسیری شامل مصداقیابیها و منطبقسازیهای تفسیری و تأویلی میباشد. در برخی روایتها، از انطباق قرآن بر موارد مشابه مورد نزول، به «بطن» تعبیر شده است. در مرویّات حضرت رضا علیهالسلام حجم قابل توجّهی از اینگونه روایتها یافت میشود که در آن، آیههایی از قرآن بر اهل بیت علیهمالسلام تطبیق داده شده است. در این موارد، گاه آنان مصداق مخصوص و گاه مصداق برجسته و کامل آیهاند و عالمان ربّانی که در طریق آنان باشند، میتوانند مصادیق دیگری برای آیه باشند.
حال، نمونههایی از کلام امام علیهالسلام عرضه میگردد که در آن، به بیان مصداق و تطبیق آیه پرداختهاند:
الف) امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام آیه «إن تجتنبوا کبائر ما تنهون عنه»(1) را قرائت کرده، این مصادیق را برای کبائر برشمردند: «پرستش بتها»، «می خوردن»، «قتل»، «نافرمانی پدر و مادر»، «تهمت ناروا زدن»، «فرار از جنگ» و «خوردن مال یتیم».(2)
در این حدیث، امام علیهالسلام هفت مصداق برای گناهان کبیره بیان میکنند. امام جواد علیهالسلام در حدیث مفصّلی از پدر بزرگوارشان از امام کاظم علیهالسلام روایت میکنند:
روزی عمرو بن عبید بصری بر امام صادق علیهالسلام وارد شد و پس از سلام کردن و نشستن، آیه «الذین یجتنبون کبائر الإثم و الفواحش»(3) را خواند و ساکت شد.
امام علیهالسلام پرسید: چرا ساکت شدی؟
گفت: دوست دارم گناهان کبیره را بر اساس کتاب خدا بشناسم.
امام فرمود: باشد ای عمرو.
سپس از بزرگترین کبائر، «شرک به خدا»، شروع کردند و یکیک کبائر را برشمردند و با آیه یا آیههایی از قرآن و گاه حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم آن را اثبات میکردند. کار به جایی رسید که عمرو بن عبید از احاطه امام علیهالسلام به قرآن دچار شگفتی و دهشت میشود، به گونهای که برمیخیزد و خارج میشود، در حالی که بلندبلند گریه میکرد و میگفت: آن که به رأی خویش سخن گوید و در فضیلت و علم، به مصاف شما خاندان درآید، هلاک گشته است.
در این حدیث، امام علیهالسلام بیست گناه کبیره را میشمارد که فزون بر آنچه یاد شده، موارد ذیل را نیز دربردارد: «ناامیدی از رحمت الهی»، «ایمن دانستن خود از عقوبت الهی»، «رباخواری»، «سِحر»، «زنا»، «سوگند دروغ»، «خیانت»، «نپرداختن زکات»، «شهادت دروغ»، «کتمان شهادت»، «ترک عمدی نماز»، «پیمان شکستن» و «قطع رابطه با نزدیکان».(1)
ب) در ذیل آیه «شهد اللّه أنّه لا إله إلاّ هو و الملائکة و أولوا العلم قائما بالقسط»(2)، امام هشتم علیهالسلام فرمود: «هو الإمام».(3)
یعنی امام معصوم علیهالسلام ، تمامترین و کاملترین مصداق «أولوا العلم» است؛ زیرا دانش آنان برگرفته از دانش خدا و رسول اوست و آنان به سرچشمه علم و معرفت، دسترسی دارند و دیگران از فیض وجودشان به معرفت صحیح و کامل دست مییابند.
ج) سلیمان جعفری میگوید:
از ابوالحسن الرضا علیهالسلام شنیدم که درباره «و قولوا حطّة نغفر لکم خطایاکم»(4) از امام باقر علیهالسلام بازگو فرمود: «نحن باب حطّتکم».(5)
یعنی همانگونه که بنیاسرائیل، موظّف شدند که از دروازه شهر درآیند و از خداوند بخواهند که گناهانشان را بریزد، اهل بیت علیهالسلام ، باب آمرزش و ریزش گناه مسلماناناند که هر کس به طریق آنان درآید و از راه آنان، خداوند را بخواند و به او توسّل جوید، خداوند او را میآمرزد؛ پس این آیه که در سرگذشت بنیاسرائیل است، در امّت اسلامی نیز تأویل و تطبیق دارد و اهل بیت علیهمالسلام تأویل آناند.
د) امام رضا علیهالسلام فرمود:
زمانی که به شما سختیای برسد، به واسطه ما از خداوند کمک بخواهید و این همان فرموده اوست: «و للّه الأسماء الحسنی فادعوه بها»(1)
حضرت در ادامه فرمود:
به خدا سوگند، ماییم اسمای حسنای الهی که هیچکس جز به شناخت ما پذیرفته نمیشود.(2)
علامه طباطبایی پس از بحث مفصّلی درباره اسماء الحسنی و شمارش آنها بر اساس روایات، در ذیل این دو حدیث مینگارد:
در اینجا اسم به معنای مطلق نشانه و آنچه بر چیزی دلالت میکند، اخذ شده است خواه لفظ باشد یا غیر لفظ؛ بنابراین پیامبران و اوصیای آنان علیهمالسلام نشانههایی هستند که بر پروردگار دلالت میکنند و واسطه میان او و خلقاند. از سوی دیگر، آنان در بندگی به درجهای رسیدهاند که چیزی جز خداوند سبحان برایشان مطرح نیست، پس آشکارکننده اسما و صفات اویند.(3)
موارد دیگری نیز از سخنان امام هشتم علیهالسلام استخراج شده است که فهرستوار گزارش میشود که در آنها امام علیهالسلام ، حضرت امیر علیهالسلام یا تمامی ائمه علیهمالسلام را مصداق آیههای قرآن معرفی میکنند:
ه ) درباره «یا أیّها الذین آمنوا اتّقوا اللّه و کونوا مع الصادقین»(4) از امام علیهالسلام پرسیده شد، فرمود: «مقصود از صادقان، اماماناند».(5)
و) اَبان بن زیّات که شخص مورد احترامی در نزد حضرت رضا علیهالسلام بود، میگوید:
به ایشان گفتم: برای من و خانوادهام در نزد خدا دعا کن.
امام فرمود: مگر این کار را نمیکنم؟! به خدا سوگند که اعمال شما، هر روز و هر شب بر ما عرضه میشود.
این مسئله بر ابان دشوار آمد. امام فرمود: مگر قرآن نخواندهای که میگوید:
«و قل اعملوا فسیری اللّه عملکم و رسوله و المؤمنون»(1).(2)
ز) وشّاء میگوید:
از حضرت رضا علیهالسلام ، درباره «و علامات و بالنجم هم یهتدون»(3) پرسیدم.
فرمود: آن نشانهها ماییم و نجم، رسولاللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم است.(4)
ح) امام فرمود:
در آیه «قل کفی باللّه شهیدا بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب»(5)، مقصود از «من عنده علم الکتاب»، علی علیهالسلام است.(6)
ط) محمد بن فضیل میگوید:
از امام علیهالسلام درباره گفته خداوند «بل هو آیات بیّنات فی صدور الذین أوتوا العلم»(7) پرسیدم. فرمود: آنان خصوص ائمّه میباشند.(8)
از ویژگیهای برجسته سبک گفتاری امامان علیهمالسلام ، کاربرد فراوان آیههای قرآنی است. آنان اصرار داشتند که گفتار و کردار خود را به قرآن کریم مستند کنند و فرمودهاند: «هرگاه سخنی از ما میشنوید، دلیل آن را از کتاب خدا بخواهید».(9)
این استناد و استشهاد به قرآن، هم سخن امام علیهالسلام را مستدلّ و محکم میسازد و راه خلل و خدشه را به آن میبندد، بهویژه برای آنان که معرفت و شناخت لازم را از امام نداشتهاند، هم به دیگران میآموزد که چگونه از قرآن بهره گیرند و با پیاده کردن آن در زندگی، نیازمندیهای خود را از آن برگیرند و پرسشهای خود را با آن پاسخ گویند. با دقّت در چگونگی برداشت ائمه علیهمالسلام از قرآن و چگونگی استناد به آن، شیوههای ارزشمندی در تفسیر قرآن و استنباط از آن به دست میآید و راهکارهای پیاده کردن قرآن در زندگی روشن میشود.
بسیار است که امام ابوالحسن الرضا علیهالسلام در ضمن یا ذیل سخن خود، آیههای قرآن را به کار برده، آن را به قرآن کریم مستند میکنند و گاه در تأیید سیره خویش، از قرآن شاهد میآورند؛ از این رو، در تمامی ابواب حدیث به جستوجوی کاربرد آیههای قرآن، در سخن آن حضرت میتوان پرداخت؛ برای نمونه، در حدیث معروف امامت، آن امام همام به 23 آیه قرآن به طور صریح استشهاد میکنند و عبارتهای قرآنی دیگری نیز به صورت تلویحی با سخن ایشان ترکیب شده است.(1)
به نمونههایی از این دست اشاره میشود:
الف) شخصی به حضرت رضا علیهالسلام به گونهای اعتراضآمیز میگوید:
خدا خوبت کند! چه شد که کارت بدینجا رسید و ولایت عهدی مأمون را پذیرفتی؟!
امام فرمود: ای مرد! نبی افضل است یا وصیّ؟
گفت: البته نبی.
امام دوباره پرسید: آیا مسلمان افضل است یا مشرک؟
گفت: البته مسلمان.
امام فرمود: عزیز مصر، مشرک بود و یوسف نیز پیامبر و حال آنکه مأمون، مسلمان است و من وصی. بعلاوه، یوسف از عزیز، درخواست کرد که او را به کار گمارد و گفت: «اجعلنی علی خزائن الأرض إنّی حفیظ علیم»،(2) اما من بر این کار مجبور شدم.(3)
ب) وشاء از اصحاب امام هشتم علیهالسلام روایت میکند:
از آن حضرت پرسیدم: فدایت شوم، درباره «فاسألوا أهل الذکر إن کنتم لاتعلمون»(4) برایم بگویید.
فرمود: ماییم اهل ذکر و از ما باید پرسیده شود.
گفتم: شما مورد پرسشاید و ما باید سؤال کنیم؟
فرمود: بله.
گفتم: آیا بر ما لازم است، سؤال کنیم؟
فرمود: بله.
پرسیدم: آیا بر شما لازم است، پاسخ ما را بدهید؟
فرمود: نه، این مسئله به اختیار ماست، اگر خواستیم، پاسخ میدهیم واگرنه، نه؛ مگر نشنیدهای که خداوند میفرماید: «هذا عطاؤنا فامنن أو أمسک بغیر حساب»(1).(2)
ج) یاسرِ خادم روایت میکند که از امام رضا علیهالسلام شنیدم که میفرمود:
دهشتناکترین حالت انسان در سه موضع است: روزی که زاده میشود و از شکم مادرش بیرون میآید و دنیا را میبیند و روزی که میمیرد و جهان آخرت و اهل آن را میبیند و روزی که برانگیخته میشود و چیزهایی را میبیند که در زندگی دنیا ندیده است. خداوند عزّوجل در این سه جا بر یحیی، سلام فرستاده است و ترس او را ایمنی بخشیده و فرموده است: «و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّا»(3) و عیسی بن مریم علیهالسلام نیز در این سه جا بر خودش سلام گفته است: «و السلام علیّ یوم ولدت و یوم أموت و یوم أبعث حیّا»(4).(5)
امام علیهالسلام با تمسک به آیههایی از قرآن کریم، سختترین روزهای انسان را یادآور میشوند.
د) همان راوی پیشین از امام علیهالسلام حکایت میکند که به آن حضرت گفتم: درباره تفویض چه نظری دارید؟ خداوند تبارک و تعالی امر دینش را به پیامبرش صلیاللهعلیهوآلهوسلم واگذار کرده و فرموده: «ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»(6) اما امر آفرینش و روزی دادن را به وی واگذار نکرده است. سپس امام فرمود: خداوند عزّوجل میگوید: «اللّه خالق کلّ شیء»(1) و همو میگوید: «اللّه خلقکم ثمّ رزقکم ثمّ یمیتکم ثمّ یحییکم قل هل من شرکائکم من یفعل من ذلکم من شیء سبحانه و تعالی عمّا یشرکون»(2).(3)
امام علیهالسلام با تمسک به آیههایی از قرآن کریم اثبات میکنند که آنچه به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم تفویض شده است، امور دین است، اما دیگر امور آفرینش در اختیار خود خداوند قرار دارد.
به کار گرفتن قرآن برای تفسیر و تبیین خود آن و سنجش آیهها با یکدیگر، روش «تفسیر قرآن به قرآن» نام دارد که از آن به «بهترین شیوه تفسیر» یاد میشود. سیوطی در این باره مینگارد:
بهترین شیوه تفسیر، کمک گرفتن از خود قرآن است. عالمان گفتهاند: هر کس میخواهد تفسیر قرآن را بیاموزد، نخست، باید از قرآن بجوید؛ چه آنچه از آن مجمل آمده، در مکانی دیگر، گشوده شده است و آنچه از آن فشرده آمده، در جایی دیگر، بسط داده شده است.(4)
علامه طباطبایی رحمهالله در مقدمه المیزان پس از نقد روشهای گوناگون تفسیر و انتخاب روش تفسیر قرآن به قرآن، آن را شیوه آموزگاران قرآن، ائمّه هدی علیهمالسلام در آموزش و تفسیر قرآن میداند.(5)
نمونههای تفسیر قرآن به قرآن در سخنان اهل بیت علیهمالسلام فراوان است. در بخشهای پیشین، بهویژه بخش تبیین متشابهات، نمونههایی از آن در گفتار حضرت رضا علیهالسلام گذشت. در این بخش دو نمونه دیگر یاد میشود:
الف) شخصی از امام علی بن موسی الرضا علیهالسلام ، درباره فرموده خداوند: «نسوا اللّه فنسیهم»(6) پرسید. امام علیهالسلام فرمود: خداوند تبارک و تعالی، نه فراموش میکند و نه غفلتی بر او عارض میشود و تنها، مخلوقی که آفریده شده است، دچار سهو و نسیان میشود؛ مگر نشنیدهای که خداوند عزّوجل میفرماید: «و ما کان ربّک نسیّا»(1). البته او، کسی را که فراموشش کند و روز ملاقات با او را از یاد ببرد، مجازات میکند، به این صورت که آنان را از یاد خویشتن نیز غافل میکند، همانگونه که فرموده است: «و لاتکونوا کالذین نسوا اللّه فأنساهم أنفسهم أولئک هم الفاسقون»(2) و نیز فرموده است: «فالیوم ننساهم کما نسوا لقاء یومهم هذا»؛(3) یعنی آنها را رها میکنیم، همچنان که آنان، آمادگی چنین روزی را کسب نکردند.(4)
در این حدیث شریف، امام علیهالسلام با استناد به دیگر آیهها، تبیین میکنند که نسیان برخی افراد از سوی خداوند، از روی فراموشی نیست؛ زیرا فراموشی به ساحت او راه ندارد، بلکه آنان را همانند فراموششدگان رها میکند و به سزای کردارشان (به فراموشی سپردن خدا و قیامت) در این جهان، آنان را دچار خودفراموشی میکند و در آن جهان به آنان نظر نمیکند.
ب) امام رضا علیهالسلام ، در ذیل آیه «فأذّن مؤذّن بینهم أن لعنة اللّه علی الظالمین»(5) فرمود:
آن مؤذّن، امیرالمؤمنین علیهالسلام است و در قیامت به گونهای اعلام مینماید که تمام خلایق میشنوند و دلیل این مسئله، گفته دیگر خداوند در سوره برائت است که میفرماید: «و أذان من اللّه و رسوله»؛(6) امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «من آن اذان میان مردم بودم».(7)
این مسئله که حضرت امیر علیهالسلام ، سوره توبه را در میان مردم خواندند و پیام برائت خداوند از مشرکان را اعلام نمودند، مورد اتفاق مسلمانان است و خود آن حضرت نیز به آن اشاره دارند. امام رضا علیهالسلام با استناد به این آیه سوره توبه تبیین میکند که آن مؤذّنی که در قیامت از میان بهشتیان ندا میدهد: «لعنت خداوند بر ستمکاران باد!» حضرت امیر، علی بن ابیطالب علیهالسلام است.
از نیازهای مسلمانان در هر عصری، «دانستن تکالیف فردی و اجتماعی» و «آگاهی از دستور شریعت در امور روزمره زندگی» است. در میان منابع اجتهاد، «کتاب و سنّت» دو منبع مهم و اصلی به شمار میآید که فقیهان و عالمان پرتلاش، توان اجتهادی خویش را در استنباط مسائل مورد نیاز مردم از آن دو، به کار میگیرند. گرچه سنّت، به جهت تفصیلها و جزئیّات فراوانتری که دارد، بیشتر مورد استفاده و استناد قرار میگیرد، قرآن مرتبه والاتری را داراست و مرجع سنّت در حجّیت و در اصول کلّی به شمار میآید.
فقهپژوهی قرآنی از نخستین شاخههای تفسیر و علوم قرآن است که زمینه خلق آثار فراوان مستقلی با عنوان «آیات الاحکام» و «فقه القرآن» بوده است، اما به نظر میرسد هنوز قرآن، جایگاه بایسته خود را در این زمینه به دست نیاورده است و برای طرح بیشتر آن در صحنه فقاهت، تلاشهایی جدّی لازم است.(1)
امامان معصوم علیهمالسلام که خود منبع و مرجع تبیین احکام دیناند، در بسیاری موارد، نظر خود را در بیان احکام، به قرآن کریم مستند کردهاند. شیوه امام علیهالسلام در بیان احکام و چگونگی برداشت وی از کتاب، خود پژوهشی گسترده و ژرف را خواهان است و در چگونگی مراجعه به قرآن و استنباط احکام از آن، تأثیر بسزایی دارد.
روایتهای امام هشتم علیهالسلام در آیات الاحکام و تمسّک به قرآن در تبیین مسائل فقهی نیز فراوان است. نمونههایی از آن یاد میشود:
الف) ابوالقاسم فارسی میگوید:
به حضرت رضا علیهالسلام عرض کردم: خداوند در کتابش میفرماید: «فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان»(2) مقصود از آن چیست؟
امام علیهالسلام فرمود: «إمساک بمعروف» (نگهداشتن به خوبی) یعنی آزار ندادن همسر و پرداخت نفقه [ او] و اما «تسریح بإحسان» (به شایستگی رها کردن) یعنی طلاق دادن طبق آنچه خدا مقرّر فرموده است.(1)
ب) پس از گفتوشنودی که ابوسعید مکاری با امام رضا علیهالسلام داشت، به امام میگوید: مسئلهای از تو میپرسم. امام میفرماید: «گمان نمیکنم، پاسخ مرا بپذیری، از یاران من نیستی! اما در عین حال بپرس». میپرسد: مردی که هنگام مرگش گفته است: «کلّ مملوک قدیم فهو حرّ لوجه اللّه»؛ یعنی هر برده قدیمیای که داشتم، در راه خدا آزاد کردم، در این باره چه میگویی؟ امام علیهالسلام میفرماید:
بله، هر بندهای که شش ماه بر او گذشته باشد، آزاد است؛ زیرا خداوند میفرماید: «و القمر قدّرناه منازل حتّی عاد کالعرجون القدیم»(2)؛ بنابراین، هر چیزی که شش ماه مانده باشد، قدیمی است.(3)
در پایان، تذکر این نکته لازم است که احادیث به جای مانده از حضرت رضا علیهالسلام ، بهویژه در بخش تفسیر، غالبا درست و قابل اعتماد مینماید و آنچه در این نوشتار، بر اساس گزینش نگارنده یاد شد، صرف نظر از سند که کارایی چندانی در این بخش ندارد، قابل اعتماد و درستی آن اثباتپذیر است و قرآن کریم نیز در بسیاری موارد، گواه راستی آن است.
1. hasan-kharaghani@yahoo.com
1. یس/ 1ـ 6.
2. آل عمران/ 138.
3. نساء/ 174.
4. «و لقد یسّرنا القرآن للذکر فهل من مدّکر» قمر/ 17، 22، 32 و 40؛ «فإنّما یسّرناه بلسانک لعلّهم یتذکّرون» دخان/ 58 .
5. نحل/ 44.
6. نحل/ 64.
1. فاطر/ 32.
2. امام رضا علیهالسلام در ذیل آیه میفرماید: «السابق بالخیرات هو الإمام». ر.ک: مسند الامام الرضا علیهالسلام ، عزیزاللّه عطاردی، کنگره جهانی حضرت رضا علیهالسلام ، 1406 ق. ، ج1، ص336.
3. ر.ک: سیدمرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح الستّة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1402 ق. ـ 1982 م. ، ج2، ص122، 279، 281 و 284.
1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، انتشارات اسوه، 1372 ش. ، ج1، ص188.
2. سیدهاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، چاپ اوّل، قم، مؤسسه بعثت، 1405 ق. ، ج1، ص19.
3. برگرفته از سخنان امام رضا علیهالسلام در باب امامت. ر.ک: مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص98 و 99.
4. عبداللّه جوادی آملی، علی بن موسی الرضا علیهالسلام و القرآن الحکیم، کنگره جهانی حضرت رضا علیهالسلام ، 1408 ق. ، ص18.
5. همان، ص40.
1. ر.ک: سیدمرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسة من الصحاح الستّة، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1402 ق. ـ 1982 م. ، ج2، ص52 ـ60.
2. ر.ک: علیمحمد علی دُخیّل، ائمّتنا، چاپ ششم، بیروت، دارالمرتضی، 1402 ق. ، ج2، ص108.
1. علی بن عیسی بن ابیالفتح اِربَلی، کشف الغمّة فی معرفة الأئمّة، نشر ادب حوزه و کتابفروشی اسلامیه، ج3، ص159.
2. پژوهنده سختکوش و ارجمند، آقای شیخ عزیزاللّه عطاردی در جلد اوّل کتاب مسند الامام الرضا علیهالسلام ، 204 روایت از آن امام در باب تفسیر قرآن گرد آورده است که البته ممکن است جامع جمیع احادیث آن حضرت در این باره نباشد و از آن سو در دیگر بابها، احادیثی مربوط به قرآن وجود دارد و آیههای فراوانی از قرآن کریم در دیگر سخنان حضرت به کار رفته است.
1. علامه مجلسی در بحارالانوار، در آغاز کتاب القرآن، حدود 167 آیه را درباره قرآن گرد آورده است و پس از آن، روایتهای فضیلت قرآن را یاد میکند. آیةاللّه خویی رحمهالله در البیان فی تفسیر القرآن فصلی را به فضل قرآن اختصاص دادهاند که خواندنی است. ر.ک: بحارالانوار، چاپ سوم، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق. ـ 1983 م. ، ج92، ص1ـ12؛ البیان فی تفسیر القرآن، چاپ ششم، بیروت، دارالزهراء، 1412 ق. ـ 1992 م. ، ص17ـ30.
2. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص307.
3. یونس/ 32.
4. ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، قم، کتابفروشی طوس، 1363 ش. ، ج2، ص130؛ مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص309.
1. عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج2، ص87؛ مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص309.
2. انعام/ 38.
3. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص96.
4. همان، ص309.
5. همان، ص310.
1. برای آگاهی از علوم قرآن و منابع و مباحث آن، ر.ک: مقالهای از نگارنده با عنوان «درآمدی بر علوم قرآنی»، فصلنامه پژوهشهای قرآنی، دفتر تبلیغات اسلامی، شماره 18ـ17، ص300ـ317.
2. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص308؛ عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج2، ص6 .
3. جلالالدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق احمد فوّاز زمَرلی، دار الکتاب العربی، 1421ق. ـ 2001 م. ، ج1، ص106ـ113 و 114ـ 119.
4. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1395 ق. ـ 1957 م. ، ص8 .
5. ر.ک: محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1413 ق. ، ج1، ص128.
1. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص308؛ عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج1، ص290.
2. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی، چاپ جدید، 1417 ق. ـ 1997 م. ، ج3، ص37ـ 49.
3. آل عمران/ 7.
1. بقره/ 274؛ عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج2، ص62؛ مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص323.
2. یونس/ 99 و 100.
1. عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج2، ص135؛ مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص344.
2. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص383.
3. ر.ک: محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج3، ص52 و پس از آن.
4. بقره/ 15.
5. آل عمران/ 54.
1. نساء/ 142.
2. شیخ صدوق، التوحید، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ص163.
3. شوری/ 40.
4. بقره/ 17.
5. بقره/ 7.
6. نساء/ 155.
1. فصّلت/ 46.
2. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص318ـ 319؛ عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج1، ص424.
3. مائده/ 64.
1. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص329؛ شیخ صدوق، التوحید، ص168.
2. مطفّفین/ 15.
3. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ص381؛ شیخ صدوق، التوحید، ص162.
4. ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، ج3، ص418.
1. انعام/ 76.
1. انعام/ 83.
2. عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج1، ص195ـ197. حدیث مفصّلی است که در آن، آیههای گوناگونی نسبت به دیگر انبیا علیهمالسلام پرسش شده است و تا ص204 ادامه دارد.
3. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج7، ص312 و 313.
1. طه/ 121.
2. ص/ 24.
3. در تفسیر آیه، بنا بر مذاهب گوناگون درباره عصمت پیامبران علیهمالسلام آرای مختلفی وجود دارد. تفسیری که امام علیهالسلام عرضه کردند، هم ظاهر آیه را حفظ میکند و هم تنافی آن با عصمت پیامبران را حل مینماید. علامه طباطبایی در المیزان، افزون بر اشاره به این مطلب که عصیان آدم علیهالسلام پیش از تشریع اصل دین بوده است، این وجه را انتخاب میکنند که معصیت آدم، معصیت «امر ارشادی» است، نه «مولوی» و امر ارشادی که انگیزه آن، فقط این است که به مأمور در زندگی، خیری یا منفعتی برسد، معصیت و اطاعتش از ادله عصمت خارج است. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص220 و 222.
4. آل عمران/ 33.
1. ص/ 22ـ23.
2. ص/ 26.
1. عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج1، ص191ـ 195؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص648.
2. حمد/ 6.
3. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص314؛ عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج1، ص305.
1. مائده/ 42.
2. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص329؛ عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج2، ص28.
3. حجر/ 85.
4. شیخ صدوق، معانی الاخبار، قم، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، ص373؛ مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص350.
5. اعراف/ 31.
6. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص334.
1. بقره/ 260.
2. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص315.
3. یوسف/ 106.
4. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص347.
1. نساء/ 31.
2. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص325؛ محمد بن مسعود بن عیاش سمرقندی، تفسیر عیاشی، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، ج1، ص238.
3. شوری/ 37.
1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، تصحیح و تحقیق علیاکبر غفاری، ج2، ص285ـ287.
2. آل عمران/ 18.
3. تفسیر عیاشی، ج1، ص166؛ مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص324.
4. سجدهکنان از در درآیید و بگویید: خداوندا! گناهان ما را بریز، تا خطاهای شما را ببخشاییم. (بقره/ 58).
5. تفسیر عیاشی، ج1، ص45؛ مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص334.
1. اعراف/ 180.
2. تفسیر عیّاشی، ج2، ص42؛ مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص335.
3. المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ص372.
4. توبه/ 119.
5. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص339؛ اصول کافی، ج1، ص208.
1. توبه/ 105.
2. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص339؛ اصول کافی، ج1، ص219.
3. نحل/ 16.
4. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص341؛ اصول کافی، ج1، ص207.
5. رعد/ 43.
6. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص348.
7. عنکبوت/ 49.
8. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص365.
9. اصول کافی، انتشارات اسوه، ج1، ص176.
1. ر.ک: اصول کافی، ج2، ص116ـ130.
2. یوسف/ 55.
3. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص247؛ عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج2، ص138.
4. نحل/ 43.
1. ص/ 39.
2. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص350.
3. مریم/ 14.
4. مریم/ 33.
5. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص282 و 356.
6. حشر/ 7.
1. زمر/ 62.
2. روم/ 40.
3. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص377؛ عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج2، ص202.
4. ر.ک: الاتقان فی علوم القرآن، ج2، ص434.
5. ر.ک: المیزان فی تفسیرالقرآن، ج1،ص15.
6. توبه/ 67.
1. مریم/ 64.
2. حشر/ 19.
3. اعراف/ 51.
4. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص340؛ شیخ صدوق، توحید، ص59.
5. پس آوازدهندهای میان آنان، آواز درمیدهد که لعنت خدا بر ستمکاران باد. (اعراف/ 44).
6. توبه/ 3.
7. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص334.
1. برای اطلاع از مبانی نظری آیات الاحکام، ر.ک: فقهپژوهی قرآنی، سیدمحمدعلی ایازی، قم، بوستان کتاب، 1380 ش.
2. طلاق، دو بار است و پس از آن یا باید زن را به خوبی نگاه داشتن یا به شایستگی آزاد کردن. (بقره/ 229).
1. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص316؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص117.
2. و برای ماه، منزلهایی معیّن کردیم تا چون شاخک خشک خوشه خرما برگردد. (یس/ 39).
3. مسند الامام الرضا علیهالسلام ، ج1، ص367.